تا حالا تو آسمون نشده نمایان ستاره ای به زیبایی رایان

رایان و قهرمانی در المپیک 2012 لندن

پس از اینکه رایان متوجه شد که قرار تابستون امسال مسابقات المپیک برگذار بشه تصمیم گرفت که در مسابقات رالی شرکت کنه و از مسئولین خواست تا امکانات مناسب رو در اختیارش قرار بدن تا بتونه که اونطور که شایسته نامش هست نتایج مورد قبولی در این تورنومنت بگیره مسئولین هم الحق و الانصاف چیزی واسش کم نذاشتن و از آبادان مدرن ترین ماشین ممکن رو خریدن که هم واسه مسابقات خوب بود و هم به واسطه رنگش میتونست تضمینی واسه کار آیندش باشه ((مسافرکشی)) رایان هم که مثل همه ورزشکارایی که کارشون رو از زمین خاکی شروع کرده بودن اونم ماشین سواری رو از روروک سواری شروع کرد و از همون موقع نبوغش رو در این زمینه نشون داد ...
13 مرداد 1391

رایان و دغدغه نخندیدن

چند وقتیه نخندیدن رایان دغدغه ای شده که هر سه خانواده رو به خودش مشغول کرده خانواده پدری مدعین که نوشون سنگین و متینه وبیخودی به هر چیزی نمیخنده ولی خانواده مادریش میگن که اوناصلا خنده رو نیستش مادر و پدرش هم که هروز انواع و اقسام متدهای روز رو برای خندوندنش اجرا میکنن ولی اون یا از حرکاتشون تعجب میکنه یا اینکه میترسه و دچاره اصطراب میشه یا اینکه فکر میکنه دارنبراش نمایش اجرا میکنن و واسه خودش تخمه میشکونه و یا اصلا حواسش جای دیگستو انگار نه انگار که دارن خودشونو به آب و آتیش میزنن که شازده پسر یکمی لبخند بزنه این م...
21 ارديبهشت 1391

رایان و اولین حضورش در مراسم نذری اربعین

اونروز رایان حسابی حوصلش سر رفته بود و هی میگفت چیکار کنم چیکار نکنم حوصلم سر رفته مامانشو صدا زد و گفت مامانی امروز جایی نمیریم حوصلم سر رفته مامانش گفت خونه بابا بزرگت امروز نذری دارن میریم اونجا رایان گفت اوا چرا زودتر نگفتی تا خودمو حاضر کنم اونم شال و کلاه کرد و رفت خونه بابا بزرگش دید که بله چه خبره اینجا همه دارن کار میکنن و سرشون شلوغه و هیچکی با اون کاری نداره رایان هم واسه خودش شروع کرد به آواز خوندن واسه خودش گیتار میزد یا شیپور میزد واسه خودش خلاصه هی میزد و میرقصید همش هم ا...
25 دی 1390

ماجرای مقداد و دانلود لالایی منحصر به فردش

ماجرااز اون قراربود که یه روزمقداد واسهرایان از اینترنت یه لالایی دانلود میکنه و خواست اونو واسه رایان بخونه رایانکه داشت خوابش میبرددید که باباش اومده و میخواد واسش تریپ لالایی بره رایانیه نگاهچپ چپ به باباش کرد و با خودش گفت که حالا بابام چی میخواد واسم بخونه که مقداد شروع کرد به خوندن *لالالالا گل نازم * تويي سرو سرافرازم * تويي سرو و تويي كاجم * تويي افسر، تويي تاجم رایان تعجب میکنه و با خودش میگه که سرو و کاج یعنی چی این لالاییه یا بیانیه در مورد روز درخت کاری آخه افسرچیه مگه بابام داره واسه فرمانده پادگانش لالایی میخونه مقداد هم لالاییشو ادامه میده ...
16 دی 1390

شعری از استاد رایان

اسم من رایان محصول مشترک میثاق و مقداد م یکی ندونه فکر میکنه کهمن از دماغ فیل افتادم امکانات اتاقم خدارو شکردر حد تیم ملیه چی بگم شکرخدا شرایطم که فعلا خیلی توپ وعالی ه دورو وریام اینقدر ازبه دنیااومدن من شاد وخوشحالن انگار که نفت کارتشون شارژ شده و الان همه توی بازارن بی بی و مامایی وبابایی عمه و عمو و دایی وخاله همشون دوستم دارن و جون میدن واسه من نخاله خدا عموم کوچیکمو حفظش کنه واسم که من خیلی نو کرشم بذار بزرگ بشم نشونتون بدم چطور در بست در خدمتشم ...
16 دی 1390