تا حالا تو آسمون نشده نمایان ستاره ای به زیبایی رایان

رایان و دغدغه نخندیدن

1391/2/21 17:56
نویسنده : رایان
136 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

چند وقتیه نخندیدن رایان دغدغه ای شده که هر سه خانواده رو به خودش مشغول کرده

خانواده پدری مدعین که نوشون سنگین و متینه وبیخودی به هر چیزی نمیخنده

ولی خانواده مادریش میگن که اوناصلا خنده رو نیستش

مادر و پدرش هم که هروز انواع و اقسام متدهای روز رو برای خندوندنش اجرا میکنن ولی اون یا از حرکاتشون تعجب میکنه

یا اینکه میترسه و دچاره اصطراب میشه

یا اینکه فکر میکنه دارنبراش نمایش اجرا میکنن و واسه خودش تخمه میشکونه

و یا اصلا حواسش جای دیگستو انگار نه انگار که دارن خودشونو به آب و آتیش میزنن که شازده پسر یکمی لبخند بزنه

این مسئله رایان رو هم درگیر خودش کرد و اون شروع کرد به فکر کردن در این مورد که چطوری بتونه این معضل رو حل کنه

مطالعات زیادی رو در این رابطه انجام داد

توی جلسات و میزگردای زیادی شرکت کرد

هر روز میرفت جلوی آینه

و تمرین خندیدن میکرد

رایان در نهایت تصمیم گرفت

از 13فروردین که قرار بره خونه بابا بزرگش و به تلافی سیزده بدری که بیرون نرفتن و تو خونه موندن با خنده های قشنگش دل اونا رو شاد کنه. اون توی راه همش این شعرو تو دلش میخوند:

الا ای رایان که خنده ات را قسطی کردی

طرف خودش را هم بکشد به او نمیخندی

تو را نگویم که بخندی به حرکاتش

لااقل الکی نیشت را باز کن بابت زحماتش

نهبدهی داری و نهخرج و مخارجو نه از این قبیل مشکلها

چیست راز و رمز این تحویل نگرفتن و ضایع کردنها

آخرین متدهای خندیدن را برایت اجرا میکنند

خودشان را برای جلب توجهت از جا میکنند

ولی تو انگار در یک فضای دیگری

دارای هزار سودا و یک سری

بخند عزیز عمو مگر قرارست قبضش را بدهی

تازه به نفع توست شرشان را از سر خود وا مینهی

نکشم به درازا این قصیده ام را

که گر تو بخندی جای دوری نمیرود به مولا

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)